نوشته شده توسط : علی
 
 
پناهیان - شب 11 محرم - دانشگاه امام صادق (ع)؛
 

خداوند معمولاً وقتی می خواهد عبد بودن را امتحان کند این کار را با مفهوم ولایت انجام می‌دهد و ...

 
 
 
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام پناهیان در شام غریبان اباعبدالله الحسین (ع) در دانشگاه امام صادق (ع) به سخنرانی پرداخت که بخشی از آن در ذیل آمده است:
 
خیلی از اوقات تعاریف دیگری از دین برای ما می‌شود، یکی از این تعاریف خوب بودن است؛ یعنی کار خوب انجام دهیم و پاداش بگیریم، ضمن اینکه این حرف غلطی نیست، اما به وضوح می توان تشخیص داد که این حرف دلنشین نیست؛ ما به دنیا نیامده‌ایم تا خواسته‌های اصیل خود را کنار بگذااریم، بلکه باید خواسته‌های نفسانی خود را زیر پا بگذاریم. ما نیامده‌ایم تا عشق و علاقه‌ ذاتی به خداوند را زیر پا بگذاریم.
 
خوب بودن به این معنا نیست که از خواسته‌های عمیق دل خودمان بگذریم، اما باید خواسته‌های سطحی دل را قربانی کرد؛ چرا که این دو با هم جمع نمی‌شوند و با هم تعارض دارند.
 
دین برنامه‌ای برای پاسخ ما به خواسته‌های عمیق جان است؛ چرا که دین همان فطرت است، اگر کسی در زمینه تهذیب نفس بررسی کند، خواسته های عمیق خد را پیدا می‌کند؛ دین خواسته‌های انسان را مدیریت می‌کند.
 
اگر به خواسته‌های سطحی بپردازیم، خواسته‌های عمیق بی‌پاسخ می‌مانند و موجب سرگشتگی و حیران انسان می‌شود.
 
محور و مهم‌ترین خواسته‌های عمیق ما چیزی جز عبودیت نیست؛ همان‌طور که یک کودک در ابتدای زندگی تمام عشقش بندگی نسبت به پدر و مادر است، بی دلیل دوست دارد در آغوش مادر باشد یا کنار پدر و مادر باشد، این رفتار کودک نشان دهنده فطرت انسان در رابطه با پرودگار؛ اولیای خدا همین‌ رابطه را با پرودگار داشتند.
 
انسان باید این رابطه را که در درونش وجود دارد، پیدا کند؛ مفهوم کمال، به خود رسیدن است؛ غربی‌ها در علوم انسانی بر برش هایی از زندگی انسان نگاهی می‌کنند؛ چرا بعضی از مفاهیمی که در علوم انسانی غربی وجود دارد، در قرآن کمتر به آنها پرداخته شده یا اصلاً پرداخته نشده است؟
 
آیا این تصادفی بوده است؟ آیا این نشان دهنده رشد بشر است که از قرآن جلو  زده است؟ یکی از اصطلاحات قرآن حب است، یعنی خود را دفن کردن و انسان این را انکار می‌کند.
 
بعضی از مفاهیمی که تحت عنوان علم عرضه می‌شود، حتی ارزش نقد کردن هم ندارند؛ اگر ذهن انسان محدود نشده باشد، می‌تواند درک کند حدیث پیامبر را که می فرمایند من برای اتمام مکارم اخلاق برگزیده شده‌ام؛ این حدیث در واقع زیرمجموعه همان عبودیت است.
 
یکی از نتایج عبودیت، سامان گرفتن حیات اجتماعی است؛ عبادت یعنی همه نیازهای من به کنار، و مستقیماً با خدا صحبت بشود. ما برای عبودیت آفریده شده‌ایم؛ چرا که شرط قبولی تمام اعمال ما در قبولی عبادتی مثل نماز است.
 
اگر نماز پذیرفته شود خوبی های دیگر انسان نیز پذیرفته می‌شود؛ چرا که هدف عبودیت است و انسان مستقیماً در این مورد با خدا صحبت می‌کند؛ مرحله‌ اول عبودیت این است که انسان در متن عبادات بیندیشد و متن عبادت، نماز است. 
 
انسان باید عبد بودن خود را بپذیرد؛ انسان عاشق عبد بودن آفریده شده است، ولی کار بدان جا می‌رسد که از عبد بودن متنفر می‌شود. 
 
اولین قدم رضایت است و کسی بدون راضی بودن به عبادت پروردگار عالم نمی‌تواند قدم از قدم بردارد
 
انسان باید به عبد بودن خود رضایت دهد. 
 
وجوه مختلف عبودیت را در مناجات امیرالمومنین(ع) می‌توان دید.
 
دوزخ برای عبد نقش تربیت کنندگی دارد 
 
پس مرحله‌ اول لذت فطری از عبد بودن باور و رضایت است، مرحله‌ دوم این است که انسان دوست داشته باشد عبدتر شود. انسان‌ها باید به حقیقت وجودی خود که عبد بودن است، توجه کنند و به این عبد بودن راضی باشند. 
 
گفته شد که عبادت با اطاعت فرق می‌کند، همان طور که ما پلیس را اطاعت می‌کنیم، ولی عبد پلیس نیستیم. 
 
هر چه انسان اطاعتش از اوامر پروردگار بیشتر باشد، بیشتر عبد بودن خود را درک می‌کند.
 
عبد بودن چگونه است؟
 
در روایت آمده است که خداوند متعال دوست دارد بندگانش را به اطاعت بکشد، خلاف آن چیزی که بنده می‌خواهد.
 
اطاعت خداوند در مخالفت با هوای نفس است
  
خداوند بندگان را به بندگی خود دعوت می‌کند، به شرطی که کسی برای خود بندگی، کیسه ندوزد.
 
هر کس به خوبی‌ها علاقه‌مند شود خداوند وی را با خوبی‌ها امتحان می‌کند، همان طور که حضرت ابراهیم را با اسماعیل(ع) امتحان کرد.
 
انسان بنا نیست کار خوب انجام دهد، بلکه باید دستور خداوند را انجام دهد؛ خداوند انسان‌های خوب را زیاد امتحان می‌کند. 
 
افراد مذهبی که عبد باشند، انعطاف‌پذیر و انتقادپذیر هستند 
 
بعضی انسان‌ها خیلی خوب می‌شوند، ولی عبد نمی‌شوند؛ چرا که عبد بودن با خوب بودن فرق می‌کند.
 
ما به عاشورا نیاز داریم تا آدم قبل را به عبد تبدیل کند
 
داستان حضرت موسی و حضرت خضر نشان دهنده‌ عظمت حضرت موسی (ع) است؛ چرا که حضرت موسی با آن مقام و عظمت، فهم و درک خلاف‌های آشکار را از پیامبر دیگر می‌دید، ولی ایمانش را از دست نداد و فقط سوال کرد. 
 
عبد در مقابل مولا انعطاف پذیری دارد، ولی خوب بودن این طور نیست؛ چرا که شیطان با 6000 سال عبادت در مقابل خدا ایستاد، ولی اگر موجود بدی بود نمی‌توانست در مقابل خدا بایستد. در کربلا آدم‌های خوب که عبد نیستند بزرگترین جنایت بشریت را انجام دادند.
 
آدم‌های بد مگر چقدر ظرفیت بدی دارند، آدم‌های خوب باید مواظب خود باشند.
 
پس به این نتیجه می‌توان رسید که ما باید عبد باشیم نه خوب؛ خوب بودند بدون انعطاف در مقابل مولا هم انحطاط است؛ خداوند معمولاً وقتی می خواهد عبد بودن را امتحان کند این کار را با مفهوم ولایت انجام می‌دهد و کارکرد اصلی امام همین است. باید دید چه مقدار به عهده امام است و چه مقدار بر عهده ولایت فقیه؛ از اینجا می توان فهمید که چرا امام عصر (ع) در غیبت است؟ کسی که امام جامعه است، اوامری دارد که خیلی‌ها آنها را دوست ندارند.
 
آیا راز عبودیت در ولایت مشخص می شود؟ امام حسین (ع) می‌فرماید: خداوند انسان‌ها را می‌آفریند تا او را بشناسند، بعد از اینکه شناختند، بندگی او را بکنند و با عبادت او، از عبادت دیگران مستقل شوند.
 
امام حسین (ع) در مورد معرفت خدایی می‌فرماید: معرفت مردم هر زمان، امام آنها می باشد.
 
اولین درگیری اجتماع تاریخ بشر قتل‌ هابیل توسط قابیل بود و اوج این درگیری در کربلا دیده می‌شود؛ آخرین نبرد عالم هم نبرد میان هابیلیان و قابیلیان خواهد بود.




:: بازدید از این مطلب : 936
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: